English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3234 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
afcet U la Pour AssociationFrancaise etTechnique CybernetiqueEconomiqe سازمان حرفهای فرانسوی که هدف ان گرد هم اوردن دانشمندان فرانسوی در زمینههای مختلف کامپیوتری است
carrying capacity U خورند
tolerance U خورند
tolerances U خورند
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
to contrast [with] U مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
lime juicer U ملوان انگلیسی انگلیسی
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
anglicised U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
ballistic match U تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
hiearchic U مراتب
infinitely U به مراتب
channel U سلسله مراتب
hierachy U سلسله مراتب
at best U منتهای مراتب
channelled U سلسله مراتب
channeling U سلسله مراتب
sequence U سلسله مراتب
hierarchies U سلسله مراتب
the above was a summary U مراتب فوق
theholy orders U مراتب روحانیون
hierarchy U سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب
sequences U سلسله مراتب
channels U سلسله مراتب
channeled U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
the french U فرانسوی ها
gallican U فرانسوی
French U : فرانسوی
Gallic U فرانسوی
french chalk U گچ فرانسوی
frenchwoman U زن فرانسوی
memory hierarchy U سلسله مراتب حافظه
military channel U سلسله مراتب نظامی
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
hierarchism U اصول سلسله مراتب
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
hierarchy of needs U سلسله مراتب نیازها
request mast U از طریق سلسله مراتب
control hierarchy U سلسله مراتب کنترل
cryptochannel U سلسله مراتب رمز
thearchy U سلسله مراتب خدایان
data hierarchy U سلسه مراتب داده ها
data hierarchy U سلسله مراتب داده ها
supramundane U ماورای مراتب دنیوی
supemundane U فوق مراتب دنیوی
heavenly hierarchy U سلسله مراتب فرشتگان
hotel-Dieu U بیمارستان فرانسوی
lycee U دبیرستان فرانسوی
gallicism U فرانسوی مابی
Frenchman U مرد فرانسوی
huguenot U پروتستان فرانسوی
frenchification U فرانسوی شدن
Frenchmen U مرد فرانسوی
frenchy U فرانسوی ماب
huguenot U فرانسوی پروتستان
French U فرانسوی کردن
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
hierarchic U وابسته به سلسله مراتب وریاست
echelon U ستون طبقه سلسله مراتب
echelons U ستون طبقه سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب دانه چینی
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
frenchify U فرانسوی ماب شدن
gallicize U فرانسوی ماب شدن
French dressing U چاشنی سالاد فرانسوی
french pastry U شیرینی اردینه فرانسوی
balking billiard U بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
gallicize U فرانسوی ماب کردن
gallomania U جنون فرانسوی مابی
french onion soup U سوپ پیاز فرانسوی
grisette U دختر کارگر فرانسوی
gallomaniac U دیوانه فرانسوی مابی
French Order U سبک معماری فرانسوی
houdan U مرغ کاکلی فرانسوی
french defence U دفاع فرانسوی شطرنج
normal opening U گشایش نرمال یا فرانسوی
ranks U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
exempted station U یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
ranked U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
split U وزنه برداری یکضرب فرانسوی
gallicism U اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
blancmange U یک نوع کیک سفید فرانسوی
gaul U اهل کشور باستانی گل فرانسوی
She is French on her fathers on her fathers side. U از طرف پدر فرانسوی است
burn variation U واریاسیون برن در دفاع فرانسوی
gavote U نوعی رقص سریع فرانسوی
chateau U شاتو [کاخ یا قلعه فرانسوی]
gavotte U نوعی رقص سریع فرانسوی
anderssen attack U حمله اندرسن در دفاع فرانسوی شطرنج
entac U موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
winawer variation U واریاسیون ویناور در دفاع فرانسوی شطرنج
advance variation U واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
Joyedevivre U لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
puff paste U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
He was every inch a frenchman. U اویک فرانسوی تمام عیار بود
flaky pastry U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
puff pastry U خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
alekhine chatard attack U حمله الخین- شاتار در دفاع فرانسوی شطرنج
franco baenoni defence U دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
franco indian defence U دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
milner bary gambit U گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
zouave U یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
Liberty U [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
Lous quatorze U [سبک فرانسوی معماری باروک و کلاسیک در زمان لوپی چهاردهم]
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
Lous quinze U [سبک فرانسوی تلفیق معماری روکوکو و نئوکلاسیک در زمان لوئی پانزدهم]
Aioli U [سسی فرانسوی تشکیل شده از روغن زیتون، تخم مرغ و سیر]
three cushion billiards U بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
short U کمتر
infrequently U کمتر
in a less degree U کمتر
Lt U کمتر از
less U کمتر
much less U کمتر
shorter U کمتر
minor U کمتر
minus U کمتر
less than U کمتر از
lesser U کمتر
shortest U کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
he would not accept less U دو روز کمتر
inside of a week U در یک هفته کمتر
low price U قیمت کمتر
minorities U بخش کمتر
sub- U در معنای کمتر
minority U بخش کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
physiocrats U اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
comparison U مقایسه
comparisons U مقایسه
resemblance U مقایسه
analogies U مقایسه
analogy U مقایسه
datum line U خط مقایسه
collation U مقایسه
collations U مقایسه
short-changed U کمتر پول دادن
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
stroked U راندن کمتر از فرفیت
below par U کمتر از بهای اسمی
below par U کمتر از ارزش اسمی
short-change U کمتر پول دادن
short-changes U کمتر پول دادن
short-changing U کمتر پول دادن
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
stroke U راندن کمتر از فرفیت
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
stroking U راندن کمتر از فرفیت
strokes U راندن کمتر از فرفیت
underquote U کمتر مظنه دادن
underprice U قیمت کمتر از رقیب
under- U پایین تراز کمتر از
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
shoat U خوک کمتر از یک سال
under U پایین تراز کمتر از
to draw comparisons U مقایسه کردن
compare U مقایسه کردن
comparisons U روش مقایسه
incommensurable U مقایسه ناپذیر
incomparability U مقایسه ناپذیری
assimilatc U مقایسه نمودن
compared U مقایسه کردن
contrast U مقایسه کردن
analogous U قابل مقایسه
frequency comparison U مقایسه فرکانس
even parity U مقایسه زوج
to make comparisons U مقایسه کردن
comparing U مقایسه کردن
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com